همه چیز از  مهر ماه 94 شروع شد????وقتی که اومده بودیم ی شهر دیگه و از همه دوستام جدا شده بودم و امید ب زندگی نداشتم.هفتم بودیم.علوم داشتیم معلم داشت درس میداد یکی از بچه ها انگشتاشو شد.معلم عصبانی شد گفت و نکن دخترم بعدن مشکل پیش میاد و از اینجور چرتو پرتا.من تحریک شدم گفتم هر طور که شده باید انگشتامو بشم.همزمان که من انگشتامو شدم ی دختر که ی صندلی اونور تر از من نشسته بود اونم شد????انقد ذوق کرده بودیم ب همدیگه فقط زل زدیم .یکمی گذشت و جاهارو عوض کردیم دیدم عه افتاد پیش اون دختره.با هم دیگه حرف نمیزدم ینی اینطوری بود که من میگفتم اول اون حرف بزنه اونم میگفت اول این حرف بزنه.اینجوری شد که اصلا حرف نزدیم:/کلن باهم نمیساختیم دعوا میکردیم????‍♀️سایه همو با تیر میزدیم هی میگفتم اه اه ببینش چقد دختر لوسو خودخواهیه.ی رقابت خیلی وحشتناکـی بینمون بود:\تا اینکه همین دختر لوس و خودخواه شد رفیق و دلبر و جان من:)

امروز تولد ی جیگری.نه!!!!امروز تولد ضربان قلب منه^_^

رفیق جــــآنمـ

تمایل چرخشِ چرخِ چرخـونِ زندگی

مـآیل بـه تمـایلـاتت بچرخـه

تولدت مبـآرکـا بـاشه الهـه قشنگمـ????

پی نوشت:لوس و خودخواه نبودااا من اونطور فک میکردم.واااای اصلا باورم نمیشه چقد زود گذشت.مرسی ک بودی الهه َم کلــی دوست دارمـ^_^

دختر ,بودیم ,امروز تولد منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت داوود زاهدی رفع توقیف قانونی و سریع خودروهای لیزینگی 09366334041 چــرا بــغـضم و نــدیدی /؟ عمومی روزفا چشم انتظارم موزیک فا آموزش نصب دوربین مدار بسته انجمن علمی و آموزشی معلمان الهیات استان البرز