بازم این خوابای عجیب غریبم شروع شده????خواب دیدم دارم ی فیلم ترسناک میبینم .بعد فیلم ترسناکه تو تلوزیون نبود جلو چشمم بود????بعد یهو ی ادم خیلی ترسناکی میاد.من بهش میگم تو جنی خیلی ناراحت میشه میگه نه من تک اتمیم????????هی از من اصرار هی از او انکار نه اقا من جن نیستم تک اتمیم.بعد ب خودم میگم حتما ادما میمیرن تک اتمی میشن.در نتیجه ب ی نتیجه رسیدیمو شروع کردیم بازیای ماورایی کردن ک یادم نیس دقیقا چ بازی هایی????????خواب باحالی بود بعد بیدار شدن حال کردم.فک کنم عوارض امتحان شیمیه ک چند هفتس درگیرشمک ب لطف ناله و زاری های بچه ها افتاده فردا????


سلام دوستای قشنگم:)چقد دلم برا اینجا و آدماش تنگ شده.بنا ب دلایلی نمیتونم بیام این دور و برا.اما تو این چن وقت غیبتم میومدم وباتون سطر ب سطر میخوندم.ی فرصت دیگ میام کامنتاتونو تایید میکنم و میام وبتون و کامنت میزارم????

هیچ خبری نیست و زندگی جریان داره.ی هفته کلن تعطیل بودیم ظاهرا ک ب خاطر آنفولانزا بوده.کلن نه روزه ک تعطیلیم.جمعه ک داشتیم خودمونو واس شنبه نکبت بار آماده میکردیم.از اینور اونور خبر اومد که شنبه و یکشنبه ب دلیل جلوگیری از شیوع آنفولانزا استان اردبیل تعطیل میباشد????در پوست خود نمیگنجیدم.از امتحان شیمی شنبه راحت شده بودم.بعد اومد یکشنبه ک فرداش امتحان زیست داشتیم.کلی ب خودم بدو بیراه میگفتم ک اون دو روز دقیقا چ غلطی میکردم.ک ناگهان مادر جان اطلاع دادن دو شنبه هم تعطیله????دیگ فک کنین وضع و اوضامونو.

درسته کلی تعطیل بود خیلی مونده بودم تو خونه و حوصلم بد سر رفته بود.دستو دلم ب درس خوندن نمیرفت.خودمو دلداری میدادم ک اشکالی نداره فردا میری مدرسه دلت وا میشه.ک بازهم گفتن سه شمبه و چارشنبه تعطیلیم????دیگ مامانم دید نمیتونیم خونه بشینیم برد بازار یکم کردیم.چن تا پیکسل م????ی جوراب رنگی رنگی بلند ک تا بالای زانو هم میاد????

الان انقد ب تعطیلات عادت کردم.هنوزم منتظرم خبر بدن فردا تعطیلیم????الان واقعن دلم میخواد تعطیل بشیم????


همه چیز از  مهر ماه 94 شروع شد????وقتی که اومده بودیم ی شهر دیگه و از همه دوستام جدا شده بودم و امید ب زندگی نداشتم.هفتم بودیم.علوم داشتیم معلم داشت درس میداد یکی از بچه ها انگشتاشو شد.معلم عصبانی شد گفت و نکن دخترم بعدن مشکل پیش میاد و از اینجور چرتو پرتا.من تحریک شدم گفتم هر طور که شده باید انگشتامو بشم.همزمان که من انگشتامو شدم ی دختر که ی صندلی اونور تر از من نشسته بود اونم شد????انقد ذوق کرده بودیم ب همدیگه فقط زل زدیم .یکمی گذشت و جاهارو عوض کردیم دیدم عه افتاد پیش اون دختره.با هم دیگه حرف نمیزدم ینی اینطوری بود که من میگفتم اول اون حرف بزنه اونم میگفت اول این حرف بزنه.اینجوری شد که اصلا حرف نزدیم:/کلن باهم نمیساختیم دعوا میکردیم????‍♀️سایه همو با تیر میزدیم هی میگفتم اه اه ببینش چقد دختر لوسو خودخواهیه.ی رقابت خیلی وحشتناکـی بینمون بود:\تا اینکه همین دختر لوس و خودخواه شد رفیق و دلبر و جان من:)

امروز تولد ی جیگری.نه!!!!امروز تولد ضربان قلب منه^_^

رفیق جــــآنمـ

تمایل چرخشِ چرخِ چرخـونِ زندگی

مـآیل بـه تمـایلـاتت بچرخـه

تولدت مبـآرکـا بـاشه الهـه قشنگمـ????

پی نوشت:لوس و خودخواه نبودااا من اونطور فک میکردم.واااای اصلا باورم نمیشه چقد زود گذشت.مرسی ک بودی الهه َم کلــی دوست دارمـ^_^


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ جامع گردشگری طراحی سیاه قلم HOMƎLAND MOVIE PershianMusic تی تی کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد